جدول جو
جدول جو

معنی تر کردن - جستجوی لغت در جدول جو

تر کردن
خیسانیدن و سرشتن چیزی به چیزی
تصویری از تر کردن
تصویر تر کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اختر کردن
تصویر اختر کردن
فال زدن، تفائل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدتر کردن
تصویر بدتر کردن
Acerbate, Exacerbate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
verschärfen, verschlimmern
دیکشنری فارسی به آلمانی
ทำให้แย่ลง
دیکشنری فارسی به تایلندی
حفّز , حرّك
دیکشنری فارسی به عربی
और बिगाड़ना , बिगाड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
খারাপ করা , আরও খারাপ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
بگاڑنا , مزید خراب کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
بیرون کردن خارج کردن، یا در کردن تیر (گلوله) پرتاب کردن تیر (گلوله)، گنجانیدن داخل کردن (از اضداد)، کم کردن حط کردن موضوع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر کردن
تصویر زر کردن
طلا کاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر کردن
تصویر خر کردن
با تملق او را فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخ کردن
تصویر تخ کردن
از دهان بیرون انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترک کردن
تصویر ترک کردن
هیلیدن وا گذاشتنرها کردن ول کردن دست کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تل کردن
تصویر تل کردن
بر روی هم چون خرمنی گرد کردن، کوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا همه ظرف را فرا گیرد انباشتن مملو کردن ممتلی کردن مشحون کردن، بسیار انجام دادن بسیار کردن: کار نیکو کردن از پر کردن است، اشغال کردن مشغول کردن، اشباع در حرکت: (استکان... در اصل استکن بود پر کردند استکان شد) (منتهی الارب) یا پر کردن تفنگ (توپ و مانند آن)، باروت و گلوله یا فشنگ در آن نهادن، یا پر کردن دندان. تراشیدن قسمتهای کرم خورده و فاسد دندان و ممتلی کردن آن با سیمان و پلاتین و مانند آن. یا پر کردن قوه باطری و مانند آن. آنرا در جریان برق قرار دادن تا برق در آن ذخیره شود. یا پر کردن شکم. پر کردن معده. ممتلی کردن معده. یا کسی را پر کردن، با گفتار او را بدشمنی دیگری بر انگیختن نزد او از دیگری بدگویی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا کردن
تصویر تا کردن
عمل کردنرفتار کردن: (با هر کسی یک طور باید تا کرد) یا خوب تا کردن، خوب رفتار کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار کردن
تصویر تار کردن
تاریک ساختن، کدر کردن تعرض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تب کردن
تصویر تب کردن
تب گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار کردن
تصویر تار کردن
تاریک کردن، تیره ساختن
فرهنگ فارسی عمید